Ma solitude – Georges Moustaki
ترانه تنهایی من. خواننده: ژرژ موستاکی
برگردان : علی افشار نادری
گوینده: محسن مهدی بهشت
ژرژ موستاکی Georges Moustaki 1934-2013
او یک خواننده، ترانه سرا و آهنگ ساز یونانی-یهودی تبار فرانسوی بود. در سوم ماه مه 1934 در شهر اسکندریه ، در مصر، از پدر و مادری یهودی که از جزیره یونانی کرفو به این شهر آمده بودند و یک کتاب فروشی را می گرداندند، با نام یوسف (گیوسپه) موستاکی Giuseppe Mustacchi به دنیا آمد.
پدرش به 5 زبان تسلط داشت و مادرش به 6 زبان. گفت و گو در داخل خانه به زبان ایتالیایی بود ولی ژرژ (یوسف) و دوستانش به عربی صحبت می کردند. والدینش به فرانسه عشق می ورزیدند، از این رو او و خواهرانش را در یک مدرسه فرانسوی ثبت نام کردند. در 1951، در هفده سالگی به پاریس آمد و با ارادتی که نسبت به دوست خود ژرژ برسنس Georges Brassens (خواننده و ترانه سرا) پیدا کرده بود نام خود را به ژرژ تغییر داد.
موستاکی به زبان های فرانسوی، ایتالیایی، یونانی، اسپانیایی، انگلیسی، یدیش (زبان بخشی از یهودیان) و عربی می نوشت و می خواند.
او برای ادیت پیاف خواننده پر آوازه فرانسوی نیز چندین سال ترانه نویسی کرد و از همان زمان معروف شد. ترانه “میلور”، به خوانندگی ادیت پیاف، یکی از آثار ماندگار اوست. او حدود 300 شعر و ترانه سروده و بسیاری از خوانندگان عصر او مانند دالیدا، فرانسواز هاردی، ایو مونتان، باربارا، تینو روسی و غیره ، مشتری ترانه هایش بوده و آنها را روی صحنه خوانده اند. در نیمه دوم سال های 60 و نیمه اول سال های 70 میلادی در اوج شهرت و محبوبیت قرار داشت و در میان سایر خوانندگان فرانسوی می درخشید.
موستاکی در 23 ماه مه 2013 ، در اثر ابتلا به بیماری ریوی، در شهر نیس، در جنوب فرانسه در گشت.
ترانه های “تنهایی من” Ma solitude و “آزادی من” Ma liberté از معروف ترین ترانه های او هستند که روحیات شخصی و برداشت های فلسفی اش را نشان می دهند.
متن ترانه:
بس که با تنهایی خود
پهلو به پهلو خفتم،
یار نزدیک شدیم،
الفتی شیرین بستیم.
او مرا ترک نکرد.
سایه ای بود وفادار
که به هر گام پی ام می آمد.
به چهار گوشه جهان سفر کردم
پا به پا، آمد و تعقیبم کرد.
نه! هیچ گاه تنها نیستم…
“تنهایی” در کنار من است.
به بسترم که می آید
او میاندار میدان است،
و ما شب های طولانی را،
رو در رو، سحر می کنیم.
شریک زندگی ام چه می جوید؟
نمی دانم!
آیا باید بدان خو کنم؟
یا واکنش نشان دهم؟
نه! هیچ گاه تنها نیستم…
“تنهایی” در کنار من است.
من به همان اندازه که اشک ریخته ام
از او بسیار آموخته ام.
هر چندگاه، طردش می کنم
ولی هرگز تسلیم نمی شود.
اگر روزگاری دل
به عشق دلبری دیگر ببندم
باز هم او، در روز واپسین
آخرین یار و همدمم خواهد بود.
نه! هیچ گاه تنها نیستم…
“تنهایی” در کنار من است