پخش نماهنگ در یوتوب
پخش آهنگ با برگردان

Georges Brassens
Mourir pour des idées
در راه عقیده جان دادن
خواننده : ژرژ برسنس
برگردان : علی افشار نادری
گوینده : محسن مهدی بهشت
ژرژ برسنس Georges Brassens
1921-1981
ژرژ شارل برسنس خواننده، آهنگساز و ترانه ساز فرانسوی، در تاریخ 22 اکتبر 1921 در “سِت” واقع در جنوب فرانسه به دنیا آمد و در سال 1981 در اثر ابتلا به سرطان روده و پس از سال ها درگیری با مشکلات کلیوی، در “سن ژلبی دو فسک “، در جنوب فرانسه درگذشت.
او در دوران جوانی تحت تاثیر آهنگ های تینو روسی، ری ونتورا، میری ، شارل ترنه و دیگران قرار گرفت.
در نیمه های دبیرستان و به دنبال ماجرایی، پدر و مادر ، او را به پاریس نزد خاله اش آنتوانت می فرستند. او در آنجا پیانو را کشف می کند و بدون آن که از سولفژ چیزی بداند به کمک یک خودآموز نواختن پیانو را فرا می گیرد. او همان جا با ژن Jeanne ، یک خانم خیاط که در زندگی اش تاثیر زیادی گذاشت، آشنا می شود. ژرژ برسنس در بعضی ترانه هایش از او نام برده است.
در زمان جنگ جهانی دوم و دوران اشغال پاریس توسط نازی ها، روزهای زیادی را در کتابخانه محله به مطالعه اشعار ویلون، بودلر، ورلن، هوگو و دیگران گذراند و فن نظم و شعر و قافیه را فراگرفت و نخستین مجموعه های شعری اش را نوشت.
او در 1952، ترانه “گوریل” را اجرا می کند ، بعد هم “بدنامی” که با چند آهنگ دیگر در نخستین صفحه گرامافون 33 دور 25 سانتی متری او انتشار پیدا خواهد کرد.
در تابستان 1952، در دوره گردی “برادران ژاک” و “پاتاشو ” شرکت می کند و در ژانویه 1953 در تالار بوبینو می درخشد.
در سال 1953، با “عشاق نیمکت های خیابانی” گوشه از فضای پاریس را به تصویر می کشد.
تعدادی از آهنگ های ساخته او بدین قرار اند: چتر (1952) ، هیچ عشقی شادکام نیست (1953 روی شعری از آراگون) ، اولین دختر ، کفش های هلن ، گل زیبا (1954) ، ناخواستگاری (1966) ، بکاسین (1969) ، زنهای عابر (1972) . او در 60 سال عمر خود ، بیش از 200 ترانه سروده که تعداد ریادی از آنها در گنجینه ترانه های فرانسوی به یاد خواهند ماند.
برسنس علاوه بر ترانه سازی، روی اشعار سایر شاعران نیز مانند: فرانسوا ویلون، ویکتور هوگو، پل ورلن ، فرنسیس جیمز، پل فور، لویی آراگون و … آهنگ می گذاشت و آنها را می خواند.
در 1967، از آکادمی فرانسه جایزه بزرگ شعر را دریافت کرد.
او با دقت و وسواس بسیار شعر می گفت. معتقد بود که بین متن ترانه و آهنگ توازن و هماهنگی کامل باید برقرار باشد و او خوب می دانست که چگونه واژه ها را بر روی نت ها سوار کند. او با سخت گیری بار ها و بار ها نوشته هایش را تغییر می داد تا به شکلی که دلخواه خودش باشد در بیایند.
در راه عقیده جان دادن
این ترانه در سال 1972 و در آلبوم فرناندو منتشر شد. برسنس قبلا با خواندن ترانه ای به نام “دو عمو” که هواداران دو طرف مناقشه در جنگ جهانی دوم را به یک سان پس می زد، اعتراض های زیادی را برانگیخته بود. و ترانه اخیر در واقع پاسخی به اعتراضات برخاسته قبلی بود. او با تعصب مخالف است و ترجیع بند “مردن برای عقیده، باشد! اما به مرگ تدریجی” را با لحنی بی اعتنا، تکرار می کند. این ترانه گوشه ای از شخصیت آنارشیستی برسنس و نظرات جنگ ستیز و ناباوری اش به ایدئولوژی ها را برجسته می کند. او به وضوح مخالف پیروی کورکورانه از فرقه های خشونت طلب با آن پرچم های عظیم و شعارهای جنگی شان است. این ترانه یکی از سیاسی ترین سروده های اوست.
متن شعر
در راه عقیده جان سپردن
فکری نیکو است.
نزدیک بود کشته شوم،
چون فاقدش بودم.
انبوه پر خروش دارندگان ایمان
با نعره های “مرگ بر” ، بر من آوار شدند.
آنها چه خوب قانعم کردند،
و روح گستاخ من
از همه ی گناه هایش توبه کرد
و به آیین آنها ایمان آورد.
هرچند نه خالی از تشکیک.
در راه عقیده بمیریم،
باشد! اما به مرگ تدریجی.
باشد، اما به مرگ تدریجی
خانه اگر امن است و گمان خطری نیست
بگذار که راه آخرت را خرامان طی کنیم.
آنها که شتابان می روند
گاه ، در راهِ افکاری جان می دهند
که فردایش از اعتبار و رواج افتاده اند .
اما نکته ای
که تلخ است و ناگوار،
در لحظه تسلیم جان به جان آفرین،
پی بردن به این حقیقت است
که راه پیموده خطا بوده و افکار اشتباه.
در راه عقیده بمیریم،
باشد! اما به مرگ تدریجی.
باشد، اما به مرگ تدریجی
موعظه خوانان زرین دهان
که مدح شهادت می گویند
خودشان عموما، در این دنیای دون،
دیر ماندگاران اند .
مردن در راه عقیده
حقا که چنین است
علت بقای شان همین است
خود را از آن محروم نمی کنند.
به هر اردوگاهی که می نگریم
افرادی را می بینیم
که با طول عمر خود
جد نوح را هم پشت سر می گذارند.
به گمانم آنها، در خلوت، با خود می گویند:
” در راه عقایدمان جان بدهیم،
باشد! اما به مرگ تدریجی
باشد، اما به مرگ تدریجی”
افکاری هستند
که قربانی طلب می کنند
فرقه هایی از هر قماش
که این گونه تبلیغ می کنند
و این پرسش در برابر قربانیان نوباور پیش می آید که
مردن برای عقیده، نیکوست، اما برای کدام شان؟
از آنجا که همه این افکار شبیه هم اند
فرد فرزانه با تماشای آمدن شان
با پرچم های عظیم برافراشته،
با تردید، گرد گور خود می گردد،
“در راه عقایدمان جان بدهیم،
باشد! اما به مرگ تدریجی
باشد، اما به مرگ تدریجی”
باز، اگر دست کم،
چند کشتار کفایت می کرد،
تا که اوضاع تغییر کند و همه چیز روبراه شود،
با این همه “شب های پر افتخار” و سرهای بر باد رفته
به بهشت زمینی دست یافته بودیم.
اما ، عصر زرین دائما
به وقت گل نی حواله می شود
خدایان همیشه تشنه اند و هرگز سیراب نمی شوند.
و مرگ است و باز هم مرگ
که نو به نو تکرار می شود.
در راه عقیده مردن،
باشد! اما به مرگ تدریجی
باشد، اما به مرگ تدریجی
شما، ای آتش بیاران معرکه گیر
شما، ای واعظان خیر اندیش
خودتان در مرگ پیش قدم شوید، الویت از آن شما.
اما، التماس و دعا!
بگذارید دیگران زندگی کنند!
در این دنیای دون، شاید که زندگی
برای مردمان، تنها آراستگی شان باشد.
شبح مرگ
به قدر کافی هشیار است
و برای برافراشتن داس اش،
هیچ نیازمند کمک نیست.
رقص مرگ بس است ،
پیرامون چوبه های اعدام.
مردن در راه عقیده ،
باشد! اما به مرگ تدریجی
باشد، اما به مرگ تدریجی.