برگردان و خوانش: علی افشار نادری
روی پلک های من ایستاده است
گیسوانش میان موهای من اند
خودش قالب دست های من
و به رنگ چشمان من استاو در میان سایه ام غرق می شود
.به مانند شهاب سنگی در آسمان
چشمانش همیشه بازند
و نمی گذارند بخوابمرویاهایش در فضای نورانی
خورشیدها را بخار می کنند
مرا می خندانند. می گریانند و می خندانند
به سخن وا می دارند
بی آن که حرفی برای گفتن داشته باشم