(14) روزه

از زبان یک روزه دار به یک روزه خوار

بی حال و نزار و خسته جانم، تو چرا؟
خشکیده لب و تشنه و گُشنَم، تو چرا؟
سختی بکشم، به قصد سعد است و فلاح
بی آب و خوراک از چه ماندی، تو چرا؟

(اول رمضان المبارک – خرداد 1396)

(13) همرنگی

این مثل معروف “خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو” را همه شنیده اند و انبوهی از مردم در زندگی روزمره این رهنمود را راهنمای عمل خود قرار می دهند. در آغاز جوانی (بیش از 45 سال پیش) تحت تاثیر شعر میرزاده عشقی  قرار گرفته و هرگز آن را فراموش نکرده ام:
“من خویشتن نه همرنگ جماعت می کنم/ نی لحن خود قرین هر آهنگ می کنم/ مانم تا که بگردد همرنگ من محیط/ آن گاه ببین که چه طور همه را رنگ می کنم”.
البته قصد رنگ کردن کسی را ندارم ولی از رنگ شدن همیشه ترسیده و گریزان بوده ام. حرکت توده ها همیشه به حق و در مسیر درست نیست. اگر درست است باید همراه شد و اگر خطا بود از رسوایی نباید ترسید.

از بی رنگی اگر ترسی، رو رنگ جماعت شو
ترس تو ز رسوایی است؟ همرنگ جماعت شو!
وارسته زهر رنگی؟ رنگت نکنند خواهی؟
آویزه مکن در گوش “همرنگ جماعت شو”

96/3

(10) تَکرار

 آقای خاتمی اخیراً فرمودند “این شمایید که باید تَکرار کنید” . من هم از زبان پیروان، مقلدان و لبَیک گویان ایشان این شعر را می نویسم. این نظر من نیست. 20 سال پیش به ایشان رای دادم که آقای ناطق نوری بالا نیاید. امروز این دو “رقیب” سابق، دست در دست، از اصلاح و اعتدال و سبز و بنفش حمایت می کنند. آیا این سناریو باید باز هم “تَکرار” شود؟ از مار گزیده توقع “تَکرار” نداشته باشید!

باید برویم هجمه به صندوق آریم
رأیی بدهیم، این فریضه جا آریم
خالی نکنیم صحنه که تکلیف شدست
چهار سال به چهار، قدم به میدان آریم

96/2

(9) دو زبانی

توجیه گری، فراموشی ، دو زبانی، به آنهایی که با خودشان هم رو راست نیستند.

توجیه تو آن بود که در دادن رای
بین دو سه ‘بد’ به کم خطر تر دادی
آن گونه کنی دفاع از داده خویش
انگار، نه به ‘صالح’، که به ‘اصلح’ دادی

96/2