در پهنه ی این دیار، دو پیمان باشد
دستور سیاسی و عهد به ایمان باشد
تا این دو سپهر ز هم منفک نشوند
نه داد ریشه بگیرد، نه سامان باشد
96/4
در پهنه ی این دیار، دو پیمان باشد
دستور سیاسی و عهد به ایمان باشد
تا این دو سپهر ز هم منفک نشوند
نه داد ریشه بگیرد، نه سامان باشد
96/4
از منظر تو جهان چه رازی دارد؟
آیا هدفی، قصد و مرامی دارد؟
می پوید و می بالد و می تازد پیش
آیا بر این خاک دان نگاهی دارد؟
96/3
تغییر قضا به حرف و لفاظی نیست
نیست خواب خوش و خیال پردازی نیست
شیرین نشود به گفتن حلوا کام
کنشی می باید، به سخن دانی نیست
96/3
از زبان یک روزه دار به یک روزه خوار
بی حال و نزار و خسته جانم، تو چرا؟
خشکیده لب و تشنه و گُشنَم، تو چرا؟
سختی بکشم، به قصد سعد است و فلاح
بی آب و خوراک از چه ماندی، تو چرا؟
(اول رمضان المبارک – خرداد 1396)
این مثل معروف “خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو” را همه شنیده اند و انبوهی از مردم در زندگی روزمره این رهنمود را راهنمای عمل خود قرار می دهند. در آغاز جوانی (بیش از 45 سال پیش) تحت تاثیر شعر میرزاده عشقی قرار گرفته و هرگز آن را فراموش نکرده ام:
“من خویشتن نه همرنگ جماعت می کنم/ نی لحن خود قرین هر آهنگ می کنم/ مانم تا که بگردد همرنگ من محیط/ آن گاه ببین که چه طور همه را رنگ می کنم”.
البته قصد رنگ کردن کسی را ندارم ولی از رنگ شدن همیشه ترسیده و گریزان بوده ام. حرکت توده ها همیشه به حق و در مسیر درست نیست. اگر درست است باید همراه شد و اگر خطا بود از رسوایی نباید ترسید.
از بی رنگی اگر ترسی، رو رنگ جماعت شو
ترس تو ز رسوایی است؟ همرنگ جماعت شو!
وارسته زهر رنگی؟ رنگت نکنند خواهی؟
آویزه مکن در گوش “همرنگ جماعت شو”
96/3
شب، تاب خموشاندن شبتاب ندارد
مه، تاب تماشای تو مهتاب ندارد
خور، شید فزون تر ز تو خورشید ندارد
کس تاب چنین شور و تب و تاب ندارد
96/3
نا گفته برایت کیسه ای دوخته است
با دست تو چَنته، رِشته و دوخته است
تار دگری تنیده بر گردن تو
ریسنده چه زیرک ریسمان دوخته است
96/2
آقای خاتمی اخیراً فرمودند “این شمایید که باید تَکرار کنید” . من هم از زبان پیروان، مقلدان و لبَیک گویان ایشان این شعر را می نویسم. این نظر من نیست. 20 سال پیش به ایشان رای دادم که آقای ناطق نوری بالا نیاید. امروز این دو “رقیب” سابق، دست در دست، از اصلاح و اعتدال و سبز و بنفش حمایت می کنند. آیا این سناریو باید باز هم “تَکرار” شود؟ از مار گزیده توقع “تَکرار” نداشته باشید!
باید برویم هجمه به صندوق آریم
رأیی بدهیم، این فریضه جا آریم
خالی نکنیم صحنه که تکلیف شدست
چهار سال به چهار، قدم به میدان آریم
96/2
توجیه گری، فراموشی ، دو زبانی، به آنهایی که با خودشان هم رو راست نیستند.
توجیه تو آن بود که در دادن رای
بین دو سه ‘بد’ به کم خطر تر دادی
آن گونه کنی دفاع از داده خویش
انگار، نه به ‘صالح’، که به ‘اصلح’ دادی
96/2
پرده دری بد سگال، (گاه برآرند به کار)*
یا به ره اعتدال، خوش سخنی آورند
تا که شود چاره ساز، پیش برد ساز و کار
هر که مناسب تر است، بی گمان آن آورند
* گاه به کار آورند
96/2